بهترین شعرها درباره ماه اسفند
به گزارش موسیقی با امیر، شعر درباره ماه اسفند جایگاهی خاص در میان شعرهای ماه های سال دارد؛ زیرا اسفند نویدبخش شروع بهار و سرانجام سختی و سرما است. شعرهای سرانجام اسفند عاشقانه هستند و در آنها همانطور که بهار به طبیعت برمی شود، معشوق به سوی عاشق می آید.
اسفند دلگرمی بخش ترین فصل به عاشقان است و بیشتر شعرهای اسفندماه شعرهای عاشقانه و احساسی هستند. اگرچه پاییز را فصل عاشقی خوانده اند، اشعار عاشقانه پاییزی بیشتر غم و اندوه جدایی عاشقان را به ذهن متبادر می نماید اما حکایت اسفند فرق دارد. اسفند مژده می دهد که پرنده های مهاجر به لانه بازمی گردند و درختان به شکوفه می نشینند تا جایی که بعضی شاعران عاشق اسفند نیز می شوند. البته شاعرانی هم هستند که اسفند را دنباله زمستان و سرد و خشن می پندارند و میانه خوبی با آن ندارند. اشعار متنوع درباره اسفند را در مطلب حاضر بخوانید.
شعر درباره ماه اسفند در قالب سنتی
زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست؟
بیداری شکفته پس از شوکران مرگ
زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست؟
زیر درفش صاعقه و تیشه تگرگ
زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست؟
عریانی و رهایی و تصویر بار و برگ
محمدرضا شفیعی کدکنی
❆❆❆❆❆❆❆
دی و بهمن ز گرد راه رسید
شد زمستان و کوچه ها یخ بست
دانه دانه چو پنبه های لطیف
برف بارید و بر درخت نشست
شاخه های ظریف شب بو را
برف سنگین بی حساب شکست
طفل ذوقم بهانه جویی کرد
که گل زرد و ارغوانی کو
وقت اسفند و گل دوباره شکفت
باغ زیبا شد و بهار آمد
برگ را دانه های باران شست
آب رفته به جویبار آمد
مهدی سهیلی
❆❆❆❆❆❆❆
تا کی ورق ورق کنم این سررسید را؟
چون کودکی رسیدن سال جدید را
با دست زیر چانه تو را آه می کشم
چون غنچه ای که آخر اسفند عید را
علیرضا بدیع
❆❆❆❆❆❆❆
صبح است و غزلخوان تواَم، عشق دل انگیز
شوریده ملاقات تواَم، مست و لب آویز
در یک شب اسفند بهاری، به تو نازم
ای عشق کجایی، تو کجایی، به لبم خیز
صمد قاسملو
❆❆❆❆❆❆❆
اسیرِ روزهای سردِ سال ام
بهاری نیست در فنجانِ فالم
فقط دلخوش به این هستم که اسفند
به فروردین ببخشد حسّ و حالم
مینا آقازاده
❆❆❆❆❆❆❆
غصه نخور مسافر! رفتیم تو ماه اسفند
بهار تو بر می گردی چیزی نمونده بخند...
❆❆❆
ماهی که با این که اسفنده، ولی دود نمی شه
همواره معروفه به ماه عزیز خورشیدی
مریم حیدرزاده
همواره تازه، همواره رها، همواره زلال
همواره دلکش و دلبند می رسد از راه
اگرچه آخر اسفند اول عید است
بهار، اول اسفند می رسد از راه
❆❆❆
ای همه همسایگان! زمزمه خوانی کنید
می رسد اسفند ماه، خانه تکانی کنید
ماه بلوغ زمین، ماه بلاغت رسید
مزرعه داران عشق! دانه فشانی کنید
❆❆❆
ماه اسفند شد و ماه شکوفایی من
باز کن پنجره را چشم تماشایی من!
❆❆❆
اسفند شد و ماه به خود آمدن من
جان است در این ماه جنون جذبه تن من
...برگشت طبیعت به وطن از سفری سرد
آه ای وطن من! وطن من! وطن من!
❆❆❆
آمد از راه به شادابی و شنگی اسفند
بسته شد باز میان من و شادی پیوند
❆❆❆
اسفند فراز آمد و من زمزمه وارم
بی صبر و قرارم من و بی صبر و قرارم
جاری است در آواز من آهنگ شکفتن
در فصل زمستانم و انگار بهارم
❆❆❆
اسفند ماه آمد و جان بی نقاب شد
هستی به حال آمد و یک شعر ناب شد
در من جنون و جذبه دوباره جوانه زد
از ذوق شعر در دل من قند آب شد
❆❆❆
موسم سیر و سیاحت موسم اسفند بود
موسم پیک و پیغام و پرسه و پیوند بود
خلسه پشت خلسه می آمد سراغ خلوتم
روح من آسوده از فکر زن و فرزند بود
❆❆❆
باور نداشتم تب و تاب و معاد را
اسفند ماه آمد و روحم مجاب شد
❆❆❆
اسفند من! سال جاری هم سر حال باشی
سال جاری هم از جلوه مالامال باشی
... اسفند من سال جاری هم امیدوارم
تا هم تماشا باشی و هم فال باشی
❆❆❆
اسفند من! باران بگو جر جر ببارد
بر پشت بام خانه هاجر ببارد
آتش به خشک و تر زدیم و زندگی سوخت
کاری بکن باران به خشک و تر ببارد
در کوچه های خالی از بازی برقصد
بر خانه های بی در و پیکر ببارد
اسفند من! تو آخرین ماهی، الهی!
باران تو، بر اول و آخر ببارد
❆❆❆
روییده به یمن نفس روشن اسفند
یک باغ گل سرخ فلق در چمن من
❆❆❆
ترسم بپرد از دهنم سرّ مگو، باز
اسفند شد و واشده قفل دهن من
❆❆❆
آبان و آذر رفت، دی رفت و بهمن شد
خانه تکانی کن، اسفند روشن شد
❆❆❆
اسفند رسید و دل من خانه تکانده ست
بادا که شب عید، خریدار تو باشم
❆❆❆
بگو، پرسش کن از من کیستی، آیا نشانت چیست
که در اسفند سال جاریین جواب تازه ای دارم
❆❆❆
تا منزل نوروز مگو فاصله چند است
نوروز منم، من که بر اسفند سوارم
❆❆❆
چشم بد دور! عجب جلوه گرمی دارد
دود کن کوری چشم دی و بهمن، اسفند!
❆❆❆
اسفند من سال جاری به سی روز بدل شد
چون اول اسفند به سیروس رسیدیم
مرتضی امیری اسفندقه
گلچین شعر نو درباره ماه اسفند
در روزهای آخر اسفند
کوچ بنفشه های مهاجر
زیباست.
در نیمروز روشن اسفند
وقتی بنفشه ها را، از سایه های سرد
در اطلس شمیم بهاران
با خاک و ریشه
ـ میهن سیارشان ـ
از جعبه های کوچک و چوبی
در گوشه خیابان می آورند
جوی هزار زمزمه در من
می جوشد:
ای کاش...
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه ها
(در جعبه های خاک)
یک روز می توانست
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران، در آفتاب پاک!
❆❆❆
آخرین روزهای اسفند است
از سرِ شاخِ این برهنه چنار
مرغکی با ترنمی بیدار
می زند نغمه
نیست معلومم
آخرین شکوه از زمستان است
یا نخستین ترانه های بهار
محمدرضا شفیعی کدکنی
❆❆❆❆❆❆❆
از کجا دریافتی درخت ِ اسفندگان
بهاران را با احساس سبز تو سلام می گوید
و ببر بیشه
غرورش را در آیینه احساس تو می آراید؟
از کجا دانستی؟
احمد شاملو
❆❆❆❆❆❆❆
در زمهریر برف
در پرده های ذهن من از عهد کودکی
سرمای سخت بهمن و
اسفند
این گونه نقش بسته است
اهریمنی
اما همواره در پی اسفند
هنگامه طلوع بهار است و ایمنی
شب هر چه تیره تر گردد آخر سحر گردد...
فریدون مشیری
❆❆❆❆❆❆❆
در عبور روزهای آخر اسفند
حس سبزی
حس سبزینه
مثل یک رفتار معمولی در آیینه
عشق هم شاید
اتفاقی ساده و عادی است
قیصر امین پور
❆❆❆❆❆❆❆
آخر به چه درد می خورد
آفتاب اسفند
این که جای پای تو را
آب نموده است
محمد شمس لنگرودی
در این ایوان
که اکنون ایستاده ام
سال تحویل می گردد
در آن غروب ماه اسفند
از همه یاران شاعرم
در این ایوان یاد نموده ام
مادرم در این ایوان
در روزی بارانی
سفره را پهن نموده بود
برای فهرست عمر من
ناتمام گریه نموده بود
همه عمر در پی فرصتی بود
که برای من در این ایوان
از یک صبح تا یک شب
گریه کند...
از هفته پیش
صدای برگ ها را شنیده بودیم
آمیخته به ابر بودم
زبانم لکنت داشت
قدر و منزلت اندوه را می دانستم
پس
هنگامی که گریه هم بر من عارض شد
قدر گریه را هم دانستم
همسایه ها
به من گفتند: اندوه به تو لطف داشته است
که در ماه اسفند به سراغ تو آمده است
مادرم
در نخستین روز ماه اسفند وفات یافت
هیچ روزی از اسفندهای عمر
برای من آن قدر عتیقه نبود
مادرم گریسته بود
مادرم از درد رها شده بود
در کوچه های ژرف
او را تشیع کردیم
آن گاه
از آسمان بر سر ما
هزاران پرنده نازل شد
پرندگان
زنبق های ارزانی بودند
که از هول و وحشت ما از مرگ
گاه تا غروب آفتاب
در کوچه می ماندند
احمدرضا احمدی
❆❆❆❆❆❆❆
در قلب گرمسیر
نیمروز خوش
از آرزوهای آخر اسفند ماه بود
خورشید خنده روی، پس از گریه های ابر
بر شاخه ها غبار طلایی فشانده بود...
چابک تر از نسیم، دو گنجشک خردسال
از لانه پر زدند
هرگز خبر ز لطف بهاران نداشتند
زیرا که نوبهار نخستین عمرشان
از راه دوردست سفر
تازه می رسید
در چشمشان بهار و دنیا، هر دو تازه بود
بر شاخه درخت نشستند و آفتاب
بر بالشان چکید
خون بهار در رگ مویین برگ ها
پر شور می دوید...
نادر نادرپور
بهار که رفتن اسفند و
آمدن فروردین نیست
بهار یعنی
جای بوسه های مردی
که تو باشی
روی گونه های زنی
که من باشم
شکوفه بدهد
فاطمه بهروزفخر
❆❆❆❆❆❆❆
یادم باشد
روزهای آخر اسفند
دستمال خیسی روی موسیقی با امیر هایت بکشم
و گلدانی ...
کنار ماهت بگذارم
زندگی
همواره که این جور پیچ و تاب نخواهد داشت!
بد نیست گاهی هم دستی به موهایت بکشی...
بِایستی کنار پنجره
و با درخت و باغچه صحبت کنی
پنهان نمی کنم که پیش از این سطرها
دوستت دارم را
می خواسته ام بنویسم
حالا کمی صبر کن!
بهار که آمد
فکری برای آسمان تو
و سطرهای پنهانی خودم خواهم کرد...
حافظ موسوی
❆❆❆❆❆❆❆
اسفند که عاشق شوی
سال را با بوسه تحویل می کنی
حتی اگر سال نو،
نیمه شب از راه برسد
شاید تلفنت
عاشقانه تر از همواره زنگ بزند
کسی با یک سلام
قبل از سپیده سال بعد
دیوانه ات کند
اسفند که عاشق شوی
تمام دروغ ها را باور می کنی
و دلت غنج می زند.
می دانم که در روزهای آخر سال
دسته کلیدت را گم می کنی
گوشی ات را جا می گذاری
و احساس می کنی که کسی
با لحن عاشقانه من
صدایت می زند.
تو عاشقم بودی
در اسفندی که هرگز
از تقویمت پاک نمی گردد
نیلوفر لاری پور
❆❆❆❆❆❆❆
گیجم
مثل اسفند
که معشوقه زمستان است
اما
همه می خواهند
دستش را
در دست بهار بگذارند
فرشته رضایی
❆❆❆❆❆❆❆
بلاتکلیف تر از اسفند دیده ای؟
معشوقه زمستان است
اما عطر بهار را به پیراهنش می زند
مهسا مجیدی پور
❆❆❆❆❆❆❆
وقتی
دی و بهمن به خاتمه می رسد
و اسفند به نیمه
شروع می گردد خواب هر ساله ای
که لانه های زیر برف
در انتظار بازگشت چلچله ها می بینند
ناهید عباسی
❆❆❆❆❆❆❆
آسان آب شدم
مثل آخرین برف اسفند
در بازوان تو
صبا کاظمیان
گروه فرهنگ و هنر موسیقی با امیر
منبع: setare.com