به خاطر حشرات دق می کنم!
به گزارش موسیقی با امیر، محتمل است حشرات تا سرانجام سده از صفحهٔ روزگار محو شوند؛ این همان بحرانی است که سانچزبایو و ویکائوس معتقدند می تواند به فروپاشی فاجعه بار اکوسیستم طبیعی بینجامد.
کسی نیست دربارهٔ حشرات با او حرف بزنم، و به همین دلیل دارم دق می کنم. این حرف را داروین در زمانی زد که کسی آنچنان به حشرات اهمیت نمی داد. صحبت دربارهٔ حشرات و نقش مهم آن ها در حفظ زندگی جانداران کرهٔ زمین چند سالی است بر سر زبان ها افتاده. اما اواخر 2017، پژوهشی در آلمان انجام شد که می گفت، طی سی سال اخیر، جمعیت گونه های بسیاری از حشرات هشتاد درصد کاهش یافته است. گویا وقتش است کمی برای آن ها نگران شویم.
در سال 1828 نوجوانی به نام چارلز داروین، در ابتدای نامه ای به پسرعمویش، چنین نوشت: از اینکه کسی نیست تا دربارهٔ حشرات با او حرف برنم دارم دق می کنم.
اگر داروین امروز، یعنی تقریباً دو قرن بعد از آن نامه، زنده بود، از ترس و هیجان مو بر تنش سیخ می شد، چراکه همه دارند دربارهٔ حشرات حرف می زنند، اما صحبت هایشان مملو از کلماتی همانند آخرالزمان و قیامت است.
غوغای این آخرالزمان در اواخر سال 2017 آغاز شد، درست بعد از آنکه پژوهشی در آلمان نشان داد جمعیت کلی حشرات بومی پرنده، طی سه دهه، 80درصد کاهش یافته است.
انتشار مقاله ای استادانه پیرامون زوال زندگی حشرات در سرانجام سال قبل در مجله نیویورک تایمز هشدار ها را تشدید کرد. اوضاع زمانی ترسناک تر شد که در ماه جاری دو پژوهشگر به نام های فرانسیسکو سانچزبایو و کریس ویکائوس، پس از آنالیز ده ها مقاله، ادعا کردند: حشرات، در معنای کلی، طی چند دههٔ آینده به جهت انقراض خواهند افتاد.
نشریهٔ گاردین هنگام پوشش این آنالیز نوشت: محتمل است حشرات تا سرانجام سده از صفحهٔ روزگار محو شوند؛ این همان بحرانی است که سانچزبایو و ویکائوس معتقدند می تواند به فروپاشی فاجعه بار اکوسیستم طبیعی بینجامد.
من با چندین حشره شناس پیرامون اعتبار چنین ادعا هایی صحبت کردم، و چیزی که دستگیرم شد پیچیده بود. داده های مرتبط با زوال حشرات جسته گریخته، نانماینده، و جزئی تر از آن است که بتوان براساس آن ها بعضی هشدار های اغراق شده را سنجید.
درعین حال، همین اطلاعات اندکی هم که داریم به همان سمت وسوی نگران نماینده گرایش دارند؛ بنابراین چگونه براساس این دانش ناقص عمل کنیم؟ این پرسشی است که راه خود را ورای سرنوشت حشرات می گشاید؛ زمانی که ناشناخته ها فراوان اند و سستی هزینه ای گزاف دارد، چگونه دنیا به سرعت درحال تغییرمان را حفظ کنیم؟
ابتدا خبر های خوب. این ادعا که حشرات تا سرانجام قرن از میان می فرایند بی معناست. تقریباً تمامی افرادی که با آن ها صحبت کردم گفتند چنین چیزی باورپذیر هم نیست، چه رسد به آنکه محتمل باشد. السا یانگ استید از دانشگاه کارولینای شمالی می گوید: این اتفاق نمی افتد.
حشرات متنوع ترین گروه موجودات زنده در سیارهٔ زمین هستند و بعضی از آن ها از عهدهٔ بقا برمی آیند. درواقع بعضی گونه های حشرات احتمالاً آخرین موجوداتی هستند که از بین می فرایند، و هر اتفاقی که آن قدر فاجعه بار باشد که دنیا حشرات را بزداید مطمئناً شرایط را برای زندگی دیگر حیوانات نیز غیرقابل زیست می نماید.
کوری مورو از دانشگاه کرنل می گوید: روزی که چنین اتفاقی بیفتد، دیگر نشانی از انسان ها روی کره زمین نیست.
گوناگونی حشرات آن ها را، به عنوان یک گروه، انعطاف پذیر می سازد، اما بعلاوه سبب می گردد رسیدن به درکی جامع پیرامونشان غیرممکن باشد. تعداد گونه های کفشدوزک از گونه های پستانداران بیشتر است، گونه های مورچه از پرندگان و گونه های شپشک از ماهی ها. احتمالاً تعداد گونه های زنبور انگل بیش از هر گروه جانوری دیگری است.
به طورکلی درحدود یک میلیون گونه حشره شناخته شده اند و خدا می داند چند میلیون گونهٔ دیگر در انتظار کشف اند. وانگهی، اطلاع داشتن از هستی یک موجود تفاوت فاحشی با شناخت واقعی آن دارد؛ عادات، گرایش ها و -مهم تر از همه از منظر بحث پیش روی- تعدادِ اغلب گونه های شناخته شده هنوز در هاله ای از رمز و راز است.
پژوهشگران انگشت شماری هستند که هنوز به شمارش کلی جمعیت حشرات علاقه مندند. بگذریم از گونه های معدودی که جذابیتی کاریزماتیک دارند (مثل شاه پروانه ها)، از نظر مالی مهم اند (مانند زنبور های عسل اهلی) یا از ارزش دارویی برخوردارند (بعضی گونه های پشه). جامعه هنوز دستخوش نفرتی کهنه از این موجودات خزندهٔ چندش آور است و پژوهش های حشره شناسی مدت ها است که یاری هزینه های پژوهشی کافی دریافت نمی نمایند.
یاری هزینه های این حوزه به شکل نامناسبی به سمت راه های کنترل آفات کشاورزی سوق یافته اند. حرفهٔ بنیادین مستندسازی گوناگونی حشرات کم وبیش نادیده گرفته شده است؛ کاهش متخصصان طبقه بندی و دانشمندان گونه شناس که خودشان هم، به بیان استعاری، دچار انقراض گروهی شده اند، اوضاع را بدتر نموده است.
داده های برآمده از مطالعات طولانی مدت پیرامون حشرات معمولاً حاصل پژوهش هایی تکه تکه اند. برای نمونه در تحقیقی آلمانی در سال 2017، به جای آنکه داده ها به شکل متمرکز و با نمونه گیری قاعده مند از سایت های معین جمع آوری شوند، داده های حاصل از تله هایی که در بخش های مختلف کشور کار گذاشته شده بودند، با یکدیگر مقایسه شدند.
اگرچه ممکن است چنین مطالعاتی نامنظم باشند، اما اغلبشان به یک نتیجهٔ دلسردنماینده منجر می گردند. سانچزبایو و ویکائوس در آنالیز شان 73 مطالعه را یافتند که زوال حشرات را نشان می دهند.
اما چنین نتیجه ای لزوماً رنگ واقعیت ندارد، بلکه بیشتر نشان دهندهٔ آن چیزی است که پژوهشگران به دنبالش بوده اند. آن ها با کلیدواژه های حشرات و زوال آغاز به جست وجو در بانک های اطلاعاتی می نمایند و بنابراین مطالعاتی که حاکی از ثبات یا افزایش جمعیت حشرات است از نظرشان پنهان می ماند.
پژوهش هایی که آنان می یابند نمایانگر نیز نیست؛ چراکه اغلب مطالعات در اروپا و امریکای شمالی انجام می شوند، و این در حالی است که حجم بزرگ حشرات در منطقه ها حاره ای زندگی می نمایند.
با وجود این مطالعات نقطه ای، سخت بتوان فهمید آیا حشراتی که در یک منطقه محو می شوند، جمعیتشان ناگهان در منطقه ای دیگر افزایش می یابد یا خیر. وانگهی به قول جسیکا ویر، از دانشگاه راتگرز، بدون دردست داشتن مبنایی برای حجم جمعیت، اگر کاهشی مشاهده کنیم، نمی توانیم به درستی بفهمیم آیا اتفاقی معمول است یا خیر.
الکس وایلد از دانشگاه تگزاس اوستین در توییتر ماجرا را این گونه تشریح می نماید: مثل این است که مجموعه داده های ما از اقلیم دنیای تنها برگرفته از 73 ایستگاه هواشناسی است که بیشترشان در اروپا و ایالات متحده مستقر بوده و در بازه های تاریخی متفاوت و از نظر زمانی محدود فعال اند.
تصور کنید بعضی از این ایستگاه ها تنها دمای هوا را بسنجند، بعضی تنها رطوبت را و بعضی دیگر تنها جهت وزش باد را. اگر بخواهم مختصر و مفید بگویم، کوشش برای وصله پینه کردن این اطلاعات پراکنده و ناهمگون، در قالب چیزی مشابه تصویری از فرایند دنیای آب وهوا، بلندپروازی است.
بدین دلایل، سخت است که آمار و ارقام آنالیز سانچزبایو و ویکائوس را که، نقل محافل شده، همانند وحی منزل در نظر بگیریم. آن دو می گویند 41 درصد از گونه های حشرات رو به نابودی اند و آمار دنیای به مقدار 2.5 درصد در سال کاهش می یابد، اما میشل تاتواین از آموزشگاه علوم کالیفرنیا می گوید: آن ها سعی دارند چیزی را میزان گیری نمایند که ما واقعاً در این مقطع قادر به میزان گیری اش نیستیم. من تمایل به عددی کردن چنین موضوعاتی را، برای سهولت در بحث، می فهمم، اما به نظرم تمامی آن ارقام بر قله های واقعیات ناشناخته بنا شده اند.
بااین حال، تاتواین می افزاید: نمی باید برای قوت قلب دادن به خودمان چنین یافته هایی را دست کم بگیریم. درست است که من خطری جدی در این احتمال اغراق شده که حشرات روبه نابودی هستند نمی بینم، اما دست کم گرفتن وخامت اوضاع خطرناک است. این مطالعات بی نقص نیستند، اما عقل سلیم می گوید به جای آنکه منتظر مطالعات بهتر بمانیم، هشدار آن ها را جدی بگیریم.
گذشته از همه چیز، عواملی که در اروپا و شمال آمریکا سبب مرگ حشرات می شوند، مانند تبدیل زمین های غیرزراعی به زراعی، مشکلاتی دنیای هستند. جنیفر زاسپل از موزهٔ عمومی میلواکی می گوید: صرف نظر از اینکه بافت جانوری یک منطقه را بشناسیم یا نه، گمان نمی کنم این عوامل تأثیرات مختلفی در منطقه ها گوناگون داشته باشند.
می بِرنبام از دانشگاه ایلینویز در دشت اِربانا می گوید اگرچه دنیا حشرات دارای گوناگونی است، اما آن ها دربرابر چنین تغییراتی آسیب پذیرند، چراکه اغلبشان بسیار تخصیص یافته اند.
نوعی مگس وجود دارد که در آب شش های نوعی خرچنگ در جزایر کارائیب زندگی می نماید. چه اتفاقی می افتد اگر جزیره از میان برود، یا خرچنگ از بین برود؟ حشرات با چنین خطراتی روبرو اند. تعداد بسیار اندکی از حشرات هستند که آن قدر فرصت طلب اند که از زیستگاه ها و منابع گوناگون بهره ببرند
(بااین حال سانچزبایو و ویکائوس در نتیجه گیری شان ذکر نموده اند که چندین گونه عمومی زی1، که زمانی جمعیت زیادی داشتند، نیز روبه نابودی هستند).
حتی ازدست رفتن درصد کمی از حشرات می تواند پیامد هایی ناگوار داشته باشد. آن ها در کف شبکهٔ غذا جای دارند و اگر اتفاقی برایشان بیفتد بر پرنده ها، خفاش ها، عنکبوتیان و دیگر شکارچیان تأثیر خواهد گذاشت. آن ها خاک را هوارسانی می نمایند، گردهٔ گل ها را می پرانمایند و فضولات و لاشه حیوانات را از بین می برند.
اگر حشرات از میان فرایند، تمام منظره زمین تغییر خواهد نمود. برنبام می پرسد با درنظرداشتن این مخاطرات هنوز هم باید منتظر مدارک قطعی پیرامون ازمیان رفتن گونه ها بمانیم تا کاری انجام دهیم؟.
بااین حال کار در این زمینه سخت است، چراکه زوال حشرات عوامل متعددی دارد و اغلب مطالعات با باز کردن این کلاف سردرگم دست وپنجه نرم می نمایند.
سانچزبایو و ویکائوس در آنالیز شان پیش از هر چیز بر ازدست رفتن زیستگاه ها انگشت می گذارند، سپس استفاده از آفت کش ها و دیگر آلاینده ها، و بعد به ترتیب ورود گونه های غیربومی و تغییرات اقلیمی قرار دارند. مورو از دانشگاه کرنل می گوید: اگر تنها یک عامل بود، می دانستیم چه کار باید بکنیم، اما به جایش گیر یک میلیون علت ریز و درشت افتاده ایم.
خوبی اش این است که دست کم مردم دارند دربارهٔ این مشکل حرف می زنند؛ و این گرایش جدیدی است که بسیاری از حشره شناسانی را که با آن ها صحبت کردم شگفت زده نموده است، چراکه قبلاً عادت داشتند دربرابر مردم وحشت زده برای علاقه شان به حشرات علت و برهان بیاورند.
برنبام می گوید: از کی تا حالا مردم به حشرات اهمیت می دهند؟ غافلگیر شدم. او امیدوار است تیتر های خبری مربوط به آخرالزمان حشرات شهفرایندان را برانگیزاند تا به پروژه های علم ورزان شهفرایند2 بپیوندند، پروژه هایی مانند شناسایی گونه های زنبورعسل که خود او در دانشگاه ایلینویز اجرا می نماید. می گوید: گوناگونی فراوان است، اما می توانیم کار را تقسیم کنیم.
یانگ استید از دانشگاه ایالتی کارولینای شمالی هم از این علاقهٔ ناگهانی مردم به حشرات متعجب است، اما به هرحال باعث شده دعوت نامه های متعددی از گروه های مردمی برای سخنرانی درمورد زوال حشرات دریافت کند. او به آن ها توصیه می نماید در باغچه هایشان گیاهان بومی بکارند، چراکه چنین گیاهانی، در مقایسه با چمن کاری های تروتمیز، حشرات متنوع تری را جذب خود می سازند.
مورو می گوید بسیاری از افراد این توصیه را به کار می بندند تا گونه های زیبایی همانند شاه پروانه ها را نجات دهند، اما وقتی می بینند سروکلهٔ آن همه سوسک پیدا شده است، حسابی جا می خورند. بعد مگس ها و زنبور ها و لارو پروانه ها را می بینند و کم کم به صرافت می افتند قدر قلمرو حشرات را بدانند.
دیگر به جای آنکه در روبروه با حشرات بگویند اَیییی! ‘، می گویند شنیده ام دچار مشکل شده اند؛ چه یاریی از دست من ساخته است؟ ‘ و این اتفاق خوبی است.
او و بقیه امیدوارند این توجه بازیافته درنهایت سازمان های تأمین وجه را ترغیب کند تا از پژوهش هایی حمایت نمایند که متضمن سرشماری های سیستماتیک، طولانی مدت، و فراگیر تمامی گونه های اصلی حشرات باشند. ویر می گوید: اکنون، بیش از هر زمان دیگری، باید کوشش کنیم تا داده های مبنا گردآوریم.
بدین ترتیب می توانیم الگو ها را، اگر اصولاً الگویی وجود داشته باشد، معین نموده و پیش بینی های بهتری انجام دهیم. زاسپل بعلاوه دوست دارد حمایت بیشتری از موزه های تاریخ طبیعی گردد: راهنما های گونه شناختی که بر کشو های موزه جا خوش نموده اند می توانند اطلاعات بدیعی در خصوص جمعیت های تاریخی برایمان فراهم نمایند، اما دیجیتالی کردن این اطلاعات پرهزینه است و پردردسر.
تاتواین می گوید: می باید دربارهٔ سنجش وخامت اوضاع جدی باشیم. این را باید مثل یک زنگ بیدارباش بزرگ ببینیم و، به جای طفره رفتن، دست بجنبانیم.
پی نوشت ها:
این مطلب را اد یانگ نوشته است و در تاریخ 19 فوریهٔ 2019 با عنوان Is the Insect Apocalypse Really Upon Us در وب سایت آتلانتیک منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را با عنوان وقت خداحافظی با حشرات است و ترجمۀ آرش رضاپور منتشر شده است.
اد یانگ (Ed Yong) روزنامه نگار و دانش آموختهٔ رشته های هنر و فلسفه از دانشگاه یو. سی. ال است. اغلب یادداشت های او در حوزهٔ علم بوده و به واسطهٔ شیوهٔ نوآورانه اش در این حوزه برندهٔ چندین و چند جایزه شده است. او پیش از این با گاردین، اسلیت، نیویورک تایمز، ساینتیفیک امریکن، وایرد، و نیویورکر همکاری نموده است، و درحال حاضر به شکل تمام وقت در آتلانتیک مشغول به کار است.
[1]generalist species: برخلاف گونه های تخصیص یافته که تنها در شرایط یا محیط های خاصی می توانند زندگی نمایند، گونه های عمومی زی می توانند در محیط های گوناگون زندگی نموده و از منابع مختلف تغذیه نمایند [مترجم].
[2]citizen-science: مشارکت نمایندگان عمومی در پروژه های علمی. برای اطلاعات بیشتر، ن. ک: میروفسکی، فیلیپ. علیه علم شهفرایندی. ترجمان علوم انسانی، 13 خرداد 1397 [مترجم].
منبع: فرادید